فدرالیسم

 فدرالیسم

David Ball

فدرالیسم اصطلاحی است که عمدتاً برای اشاره به شکلی از سازمان دولتی استفاده می شود. در این مدل، یک دولت مرکزی وجود دارد، اما در عین حال، واحدهای سرزمینی فرعی نیز وجود دارند که در قدرت سهیم هستند. با این کار، سطوح اداری متفاوتی شکل می گیرد که هر کدام دارای انتساب ها، صلاحیت ها و بخش های قدرت خاص خود هستند. مسئول اداره مناطقی هستند که قلمرو ملی را تشکیل می دهند.

فدرالیسم در برزیل

زمانی که توضیح دادیم فدرالیسم چیست، ما می توان کمی از تاریخچه آن در کشورمان بحث کرد. در امپراتوری برزیل، که بین استقلال در سال 1822 و اعلام جمهوری در سال 1889 وجود داشت، یک تمرکز قوی در مدیریت دولتی تحت حکومت مرکزی (دفتر امپراتوری برزیل) وجود داشت. به عنوان مثال، روسای جمهور استان ها، معادل آنچه که ما اکنون فرمانداران ایالتی می نامیم، توسط دولت مرکزی انتخاب می شدند.

روی باربوسا نمونه ای از سیاستمداری است که در سال های پایانی امپراتوری برزیل از یک کشور دفاع کرد. الگوی سازمان دهی فدرالیستی برای کشور.

در برزیل، از سال 1889، سالی که اعلام جمهوری و سرنگونی سلطنت در آن صورت گرفت، یک مدل فدرالیستی اتخاذ شد که در خدمت منافع مردم بود. نخبگاندولت‌های منطقه‌ای که از کنترلی که قدرت مرکزی بر استان‌های سابق امپراتوری اعمال می‌کرد، ناراضی بودند، که با روی کار آمدن رژیم جمهوری، ایالت‌ها نامیده شدند.

قانون اساسی فعلی برزیل، که در سال 1988 تصویب شد، پس از پایان رژیم نظامی، همچنین یک الگوی سازمانی فدراتیو ایجاد می‌کند و اختیارات و اختیارات را بین شهرداری‌ها، ایالت‌ها و اتحادیه تقسیم می‌کند.

قانون اساسی 1988 هفتمین قانون اساسی در تاریخ است. برزیل مستقل، که پیش از آن قانون اساسی 1824 (امپراتوری برزیل)، قانون اساسی 1891 (اول دوره جمهوری)، 1934 (اعلام شده پس از انقلاب 1930)، قانون اساسی 1937 (استادو) دیکتاتوری نوو، اعطا شده توسط گتولیو وارگاس)، 1946 (مصوب پس از پایان رژیم دیکتاتوری استادو نوو)، 1967 (تصویب شد، اما توسط کنگره ای که با قدرت تشکیل دهنده با اقدام نهادی سرمایه گذاری شده بود و توسط دیکتاتوری نظامی از مخالفان پاکسازی شد، توضیح داده شد). برخی از نویسندگان بر این باورند که تغییراتی که در قانون اساسی 1967 توسط متمم شماره 1 قانون اساسی ایجاد شد، باعث شد که قانون اساسی جدیدی در نظر گرفته شود.

از کشورهایی که الگوی فدرال را اتخاذ می کنند، می توان به موارد زیر اشاره کرد: آلمان. ، آرژانتین، استرالیا، برزیل، کانادا، هند و سوئیس. کسانی هستند که به اتحادیه اروپا به عنوان یک مدل پیشگام برای کاربرد فدرالیسم در سطح چند ملیتی اشاره می کنند.یعنی کاربرد فدرالیسم در اتحاد دولت-ملت ها.

هدف فدرالیسم چیست؟

فدرالیسم به دنبال حفظ تقسیم متوازن از قدرت بین قدرت مرکزی که حاکمیت در آن سرمایه گذاری می شود و واحدهای فدرال که فدراسیون را تشکیل می دهند. به این ترتیب، می توان وحدت ملی را با اعطای خودمختاری گسترده به جمعیت ها و ادارات سرزمین های تشکیل دهنده فدراسیون آشتی داد. بنابراین، سرزمین‌هایی مانند ایالت‌ها می‌توانند قوانین و سیاست‌هایی داشته باشند که متناسب با ویژگی‌هایشان باشد و منافع ساکنانشان را برآورده کند، به استثنای انتساب‌هایی که صرفاً برای دولت مرکزی محفوظ است. مانعی در برابر سیاست‌های بد، ناکافی یا ظالمانه است که ممکن است توسط دولت مرکزی تصمیم‌گیری شود، زیرا مشروعیت و ابزار قانونی را به دولت‌های منطقه‌ای مختلف می‌دهد تا اعمال اقدامات ناکافی یا استبدادی را رد کنند.

همچنین ببینید: تعبیر خواب بادبادک چیست؟

در ایالات متحده که نمونه آن برای بسیاری از مدافعان فدرالیسم به عنوان نمونه و الهام بخش بود، مصالحه ای بین نیاز درک شده برای تقویت قدرت مرکزی جستجو شد، که مدلی که اندکی پس از استقلال اتخاذ شد و توسط اصول کنفدراسیون و اتحادیه دائمی اعطا شد، به آن تنظیم شد. قدرت اندک عملی، و منافع دولت ها، از قبل در قالب مستعمرات وجود داشتاستقلال، در داشتن خودمختاری اداری و خودمختاری قانونگذاری، یعنی در تصمیم گیری در مورد سیاست های خود و وضع قوانین خود.

این تعهد بین خودمختاری محلی و قدرت مرکزی همان چیزی بود که فدرالیسم برای تدوین کنندگان قانون اساسی ایالات متحده نشان داد. ایالات، یک سند قانونی که جانشین اصول کنفدراسیون و اتحادیه دائمی شد و هنوز هم امروز قانون عالی ایالات متحده است.

الگوی فدرالیستی اتخاذ شده توسط ایالات متحده یک دولت مرکزی را با انتساب هایی مانند خارجی ارائه می کند. امور و دفاع ملی و واحدهای فدرال، ایالت ها که دارای استقلال قانونی و اداری گسترده هستند.

ویژگی های فدرالیسم

به طوری که مفهوم فدرالیسم را درک کنیم. مفید است که برخی از ویژگی های این مدل را تحلیل کنیم.

طبق شکل فدراتیو سازمان دولت، قلمرو ملی به مناطقی تقسیم می شود، به عنوان مثال، ایالت هایی که دولت های آنها دارای صلاحیت های خاصی هستند. انتساب ها و اختیارات، برخورداری از خودمختاری گسترده در وضع قوانین و اداره مربوط به قلمرو خود، حفاظت از موضوعات، ابتکارات و اختیارات محفوظ به دولت مرکزی. تمرکززدایی سیاسی یکی از مشخصه های فدرالیسم است.

در مدل فدرالیستی، هیچ سلسله مراتبی بین واحدهای فدراتیو تشکیل دهنده فدراسیون وجود ندارد. کسی با قوانین یا قوانین تداخلی ندارداداره دیگری واحدهای فدراتیو در بین خود مستقل هستند، اگرچه حاکمیتی ندارند که در اختیار قدرت مرکزی است.

همچنین مدلی از سلسله مراتب بین واحدهای فدرال و ایالت فدرال، که هر یک دارای وقف هستند، ایجاد نمی کند. با اسناد و حوزه‌های فعالیت خود.

همکاری بین واحدهای فدرال و دولت مرکزی ویژگی‌ای است که اغلب در مدل‌های فدراتیو سازمان دولتی یافت می‌شود.

می‌توان فدراسیون را با کنفدراسیون مقایسه کرد. این مدلی است که در آن کشورهای جزء نه تنها دارای خودمختاری هستند، همانطور که در فدراسیون وجود دارد، بلکه دارای حاکمیت هستند و حداقل به طور ضمنی حق جدایی، یعنی خروج از کنفدراسیون را حفظ می کنند. علاوه بر این، کنفدراسیون ها اغلب با معاهده ایجاد می شوند. فدراسیون ها معمولاً توسط قانون اساسی ایجاد می شوند.

تفاوت بین حاکمیت و خودمختاری چیست؟ داشتن یکی یا دیگری چه فرقی می کند؟ حاکمیت به توانایی یک دولت برای حفظ برتری تصمیمات خود اشاره دارد. خودمختاری نامی است که به ظرفیتی داده می شود که یک ایالت برای اداره قلمرو خود و تصمیم گیری در مورد سیاست های خود دارد.

فدراسیون اتحادیه

همانطور که در بالا ذکر شد، اصطلاح فدرالیسم عمدتاً به کار می رود. برای اشاره به شکلی از سازمان دولتی استفاده می شود. با این حال، برای ارائه دیدگاه گسترده تر و کامل تر از معنااز فدرالیسم، می‌توان اضافه کرد که برای سازمان‌دهی سایر نهادهای تشکیل‌شده توسط انسان نیز استفاده می‌شود.

نمونه‌ای از کاربرد فدرالیسم برای سازمان‌دهی چیزی که دولت نیست، فدراسیون اتحادیه‌های کارگری است. این مدلی است که در آن یک اتحادیه مرکزی وجود دارد که بخش‌ها یا کنفدراسیون‌ها به آن مرتبط هستند، که دارای استقلال برای تصمیم‌گیری هستند.

همچنین ببینید: خواب دیدن سقف: روی کسی، از جایی، با باران و غیره.

David Ball

دیوید بال یک نویسنده و متفکر ماهر است که اشتیاق زیادی به کاوش در قلمروهای فلسفه، جامعه شناسی و روانشناسی دارد. دیوید با کنجکاوی عمیق در مورد پیچیدگی های تجربه انسانی، زندگی خود را وقف کشف پیچیدگی های ذهن و ارتباط آن با زبان و جامعه کرده است.دیوید دارای مدرک Ph.D. در فلسفه از یک دانشگاه معتبر که در آن بر اگزیستانسیالیسم و ​​فلسفه زبان تمرکز کرد. سفر آکادمیک او او را با درک عمیقی از ماهیت انسان مجهز کرده است و به او اجازه می دهد تا ایده های پیچیده را به شیوه ای واضح و قابل ارتباط ارائه کند.دیوید در طول زندگی حرفه‌ای خود مقالات و مقالات تأمل برانگیزی نوشته است که به عمق فلسفه، جامعه‌شناسی و روان‌شناسی می‌پردازند. آثار او موضوعات متنوعی مانند آگاهی، هویت، ساختارهای اجتماعی، ارزش‌های فرهنگی و مکانیسم‌هایی که رفتار انسان را هدایت می‌کنند را به دقت بررسی می‌کند.فراتر از فعالیت‌های علمی‌اش، دیوید به دلیل توانایی‌اش در ایجاد پیوندهای پیچیده بین این رشته‌ها مورد احترام است و دیدگاهی جامع در مورد پویایی شرایط انسانی به خوانندگان ارائه می‌دهد. نوشته‌های او به طرز درخشانی مفاهیم فلسفی را با مشاهدات جامعه‌شناختی و نظریه‌های روان‌شناختی ادغام می‌کند و خوانندگان را دعوت می‌کند تا نیروهای زیربنایی را که افکار، اعمال و تعاملات ما را شکل می‌دهند، کشف کنند.به عنوان نویسنده وبلاگ چکیده - فلسفه،جامعه شناسی و روانشناسی، دیوید متعهد به تقویت گفتمان فکری و ترویج درک عمیق تر از تعامل پیچیده بین این زمینه های به هم پیوسته است. پست‌های او به خوانندگان فرصتی می‌دهد تا با ایده‌های تفکر برانگیز درگیر شوند، مفروضات را به چالش بکشند و افق‌های فکری خود را گسترش دهند.دیوید بال با سبک نوشتاری شیوا و بینش عمیق خود، بدون شک یک راهنمای آگاه در قلمروهای فلسفه، جامعه شناسی و روانشناسی است. وبلاگ او با هدف الهام بخشیدن به خوانندگان برای شروع سفرهای درون نگری و بررسی انتقادی خود، در نهایت منجر به درک بهتر خود و دنیای اطرافمان می شود.